عشق نمی پرسه: تو کی هستی؟
عشق فقط میگه: تو مال منی .
عشق نمی پرسه اهل کجایی؟
فقط میگه: توی قلب من زندگی می کنی .
عشق نمی پرسه چه کار می کنی؟
فقط میگه: باعث می شی قلب من به ضربان بیفته .
عشق نمی پرسه چرا دور هستی؟
فقط میگه: همیشه با منی .
عشق نمی پرسه دوستم داری؟
فقط میگه: دوست دارم
بر سنگ مزارم بنویس
زیر این سنگ جوانی خفته ست
با هزاران ای کاش
و دو چندان افسوس
که به هر لحظه ی عمرش گفته ست
بنویس:
این جوان بر اثر ضربه ی کاری مرده است...
نه بنویس:
این جوان درعطش دیدن یاری مرده ست...
جلوی روز وفاتم بنویس:
روز قربانی شدن عاطفه در چشم نگار
روز پژمردن گل در فصل بهار
روز اعدام جنون بر سر دار
روز خوشبختی یار...
راستی شعر یادت نرود
روی سنگم بنویس:
آی گلهای فراموشی باغ!
مرگ از باغچه کوچکمان می گذرد داس به دست
و گلی چون لبخند می برد از بر ما
بــــے بَهانـِـــﮧ
یــِـک دَفعــِــﮧ اے
نِصفـــــِـــــــ شَبــــے
عـَـجیب، آدَم را آرام مـیکُنَند .
اصلا دل من چیه ها ؟
من مهم هستم که دلم مهم باشه ؟
یا .............
خیلی از حرفا روی دلت سنگینی میکنه
شاید ......